نامه ی53 نهج البلاغه(هنگامی که امام علی(ع) مالک اشتر را به فرمانداری مصر برگزیدند)

ساخت وبلاگ

به نام خداوند بخشنده مهربان، اين فرمان بنده خدا على امير مومنان، به مالک‏اشتر پسر حارث است، در عهدى که با او دارد، هنگامى که او را به فرماندارى مصر برمى‏گزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح، و شهرهاى مصر را آباد سازد.

ضرورت خودسازى

او را به ترس از خدا فرمان مى‏دهد، و اينکه اطاعت خدا را بر ديگر کارها مقدم دارد، و آنچه که در کتاب خدا آمده، از واجبات و سنتها را پيروى کند، دستوراتى که جز با پيروى آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضايع کردن آن جنايتکار نخواهد گرديد. به او فرمانى مى‏دهد که خدا را با دل و دست و زبان يارى کند، زيرا خداوند پيروزى کسى را تضمين کند که او را يارى دهد، و بزرگ دارد آن کس را که او بزرگ شمارد. و به او فرمان مى‏دهد تا نفس خود را از پيروى آرزوها باز دارد، و به هنگام سرکش رامش نمايد، که (همانا نفس همواره به بدى وامى‏دارد جز آنکه خدا رحمت آورد.) پس اى مالک بدان! من تو را به سوى شهرهايى فرستادم که پيش از تو دولتهاى عادل يا ستمگرى بر آن حکم راندند، و مردم در کارهاى تو چنان مى‏نگرند که تو در کارهاى حاکمان پيش از خود مى‏نگرى، و درباره تو آن مى‏گويند که تو نسبت به زمامداران گذشته مى‏گويى، و همانا نيکوکاران را به نام نيکى توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جارى ساخت. پس نيکوترين اندوخته تو بايد اعمال صالح و درست باشد، هواى نفس را در اختيار گير، و از آنچه حلال نيست خويشتن دارى بکن، زيرا بخل ورزيدن به نفس خويش، آن است که در آنچه دوست دارد، يا براى او ناخوشايند است، راه انصاف پيمايى.

اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم)

مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنيمت دانى، زيرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دينى تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مى‏باشند، اگر گناهى از آنان سر مى‏زند، يا علتهايى بر آنان عارض مى‏شود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب مى‏گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گير، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرماندارى مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسيله آزمودن تو قرار داده است، هرگز با خدا مستيز، که تو را از کيفر او نجاتى نيست، و از بخشش و رحمت او بى‏نياز نخواهى بود، بر بخشش ديگران پشيمان مباش، و از کيفر کردن شادى مکن، و از خشمى که توانى از آن رها گردى شتاب نداشته باش، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نيز فرمان مى‏دهم، بايد اطاعت شود، که اين گونه خود بزرگ بينى دل را فاسد، و دين را پژمرده، و موجب زوال نعمتهاست. و اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبر يا خود بزرگ بينى شدى به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشى نجات مى‏دهد، و تندروى تو را فرو مى‏نشاند، و عقل و انديشه‏ات را به جايگاه اصلى باز مى‏گرداند.

پرهيز از غرور و خودپسندى

بپرهيز که در بزرگى خود را همانند خداوند پندارى، و در شکوه خداوندى همانند او دانى، زيرا خداوند هر سرکشى را خوار مى‏سازد، و هر خودپسندى را بى‏ارزش مى‏کند، با خدا و با مردم، و با خويشاوندان نزديک، و با افرادى از رعيت خود که آنان را دوست دارى، انصاف را رعايت کن. که اگر چنين نکنى ستم روا داشتى، و کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا بجاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دليل او را ستمکارى نعمت خدا را دگرگون نمى‏کند، و کيفر او را نزديک نمى‏سازد، که خدا دعاى ستمديدگان را مى‏شنود، و در کمين ستمکاران است.

مردم‏گرايى، حق‏گرايى

دوست داشتنى‏ترين چيزها در نزد تو، در حق ميانه‏ترين، و در عدل فراگيرترين، و در جلب خشنودى مردم گسترده‏ترين باشد، که همانا خشم عمومى مردم خشنودى خواص را از بين مى‏برد، اما خشم خواص را خشنودى همگان بى‏اثر مى‏کند. خواص جامعه همواره بار سنگينى را بر حکومت تحميل مى‏کنند زيرا در روزگار سختى ياريشان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضى‏تر، و در خواسته‏هايشان پافشارتر، و در عطا و بخشش‏ها کم‏سپاس‏تر، و به هنگام منع خواسته‏ها دير عذر پذيرتر، و در برابر مشکلات کم‏استقامت تر مى‏باشند. در صورتيکه ستونهاى استوار دين، و اجتماعات پرشور مسلمين، و نيروهاى ذخيره دفاعى، عموم مردم مى‏باشند، پس به آنها گرايش داشته و اشتياق تو با آنان باشد.

ضرورت رازدارى

از رعيت، آنان که عيبجوترند از خود دور کن، زيرا مردم عيوبى دارند که والى در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشکار گردانى، و آنچه که هويداست بپوشانى، که داورى در آنچه از تو پنهان است با خداى جهان مى‏باشد، پس چندان که مى‏توانى زشتى‏ها را بپوشان، تا آن را که دوست دارى بر رعيت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کينه‏اى را در مردم بگشاى، و رشته هر نوع دشمنى را قطع کن، و از آنچه که در نظر روشن نيست کناره گير، در تصديق سخن‏چين شتاب مکن، زيرا سخن‏چين گرچه در لباس اندرزدهنده ظاهر مى‏شود اما خيانتکار است.

جايگاه صحيح مشورت

بخيل را در مشورت کردن، دخالت نده، که تو را از نيکوکارى باز مى‏دارد، و از تنگدستى مى‏ترساند، ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحيه تو را سست مى‏کند. حريص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکارى در نظرت زينت مى‏دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند که ريشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است. بدترين وزيران تو، کسى است که پيش از تو وزير بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشت، پس مبادا چنين افرادى محرم راز تو باشند، زيرا که آنان ياوران گناهکاران، و يارى دهندگان ستمکارانند، تو بايد جانشينانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى امثال آنها را داشته اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند. کسانى که ستمکارى را بر ستمى يارى نکرده، و گناهکارى را در گناهى کمک نرسانده باشند، هزينه اين گونه از افراد بر تو سبک‏تر، و ياريشان بهتر، و مهربانيشان بيشتر، و دوستى آنان جز با تو کمتر است، آنان را از خواص، و دوستان نزديک، و رازداران خود قرار ده، سپس از ميان آنان افرادى را که در حق‏گويى از همه صريح‏ترند، و در آنچه را که خدا براى دوستانش نمى‏پسندد تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشايند تو باشد يا ناخوشايند.

اصول روابط اجتماعى رهبران

تا مى‏توانى با پرهيزکاران و راستگويان بپيوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستايند، و تو را براى اعمال زشتى که انجام نداده‏اى تشويق نکنند، که ستايش بى‏اندازه خودپسندى مى‏آورد، و انسان را به سرکشى وامى‏دارد.

هرگز نيکوکار و بدکار در نظرت يکسان نباشند.

زيرا نيکوکارى در نيکوکارى بى‏رغبت، و بدکاران در بدکارى تشويق مى‏گردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. بدان اى مالک! هيچ وسيله‏اى براى جلب اعتماد والى به رعيت بهتر از نيکوکارى به مردم، و تخفيف ماليات، و عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند، نمى‏باشد، پس در اين راه آنقدر بکوش تا به وفادارى رعيت، خوشبين شوى، که اين خوشبينى بار سنگين رنج‏آور مشکلات را از تو برمى‏دارد، پس به آنان که بيشتر احساس کردى بيشتر خوشبين باش، و به آنان که بدرفتارى نمودى بدگمان‏تر باش. و آداب پسنديده‏اى را که بزرگان اين امت به آن عمل کردند، و ملت اسلام با آن پيوند خورده، و رعيت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابى که به سنتهاى خوب گذشته زيان وارد مى‏کند، پديد نياور، که پاداش براى آورنده سنت، و کيفر آن براى تو باشد که آنها را درهم شکستى. با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکيمان فراوان بحث کن، که مايه آبادانى و اصلاح شهرها، و برقرارى نظم و قانونى است که در گذشته نيز وجود داشت.

شناخت اقشار گوناگون اجتماعى

اى مالک بدان! مردم از گروههاى گوناگونى مى‏باشند که اصلاح هر يک جز با ديگرى امکان ندارد، و هيچ يک از گروهها از گروه ديگر بى‏نياز نيست. از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومى و خصوصى، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعى، جزيه‏دهندگان، پرداخت کنندگان ماليات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پيشه‏وران، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان مى‏باشند، که براى هر يک خداوند سهمى مقرر داشته، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنت پيامبر (ص) تعيين کرده، که پيمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم است. پس سپاهيان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعيت، و زينت و وقار زمامداران، شکوه دين، و راههاى تحقق امنيت کشورند، امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد، و پايدارى سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نمى‏شود که با آن براى جهاد با دشمن تقويت گردند، و براى اصلاح امور خويش به آن تکيه کنند، و نيازمنديهاى خود را برطرف سازند. سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نمى‏توانند پايدار باشند، و آن قضات، و کارگزاران دولت، و نويسندگان حکومتند، که قراردادها و معاملات را استوار مى‏کنند، و آنچه به سود مسلمانان است فراهم مى‏آورند، و در کارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند. و گروههاى يادشده بدون بازرگانان، و صاحبان صنايع نمى‏توانند دوام بياورند، زيرا آنان وسائل زندگى را فراهم مى‏آورند، و در بازارها عرضه مى‏کنند، و بسيارى از وسايل زندگى را با دست مى‏سازند که از توان ديگران خارج است. قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند که بايد به آنها بخشش و يارى کرد. براى تمام اقشار گوناگون يادشده، در پيشگاه خدا گشايشى است، و همه آنان به مقدارى که امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقى مشخص دارند، و زمامدار از انجام آنچه خدا بر واجب کرده است نمى‏تواند موفق باشد جز آنکه تلاش فراوان نمايد، و از خدا يارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه کارها، آسان باشد يا دشوار، شکيبايى ورزد. براى فرماندهى سپاه کسى را برگزين که خيرخواهى او براى خدا و پيامبر (ص) و امام تو بيشتر، و دامن او پاکتر، شکيبايى او برتر باشد، از کسانى که دير به خشم آيد، و عذر پذيرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد نمايد، درشتى او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظاميان با خانواده‏هاى ريشه‏دار، داراى شخصيت حساب‏شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نيکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلندنظرند، روابط نزديک برقرار کن، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع کرده، و نيکى‏ها را در خود گرد آورده‏اند، پس در کارهاى آنان بگونه‏اى بينديش که پدرى مهربان درباره فرزندش مى‏انديشد، و مبادا آنچه را که آنان را نيرومند مى‏کند در ديده‏ات بزرگ جلوه کند، و نيکوکارى تو نسبت به آنان هرچند اندک باشد را خوار مپندار، زيرا نيکى آنان را به خيرخواهى تو خواند، و گمانشان رانسبت به تو نيکو گرداند، و رسيدگى به امور کوچک آنان را به اعتماد رسيدگى به کارهاى بزرگشان وامگذار، زيرا نيکى اندک تو را جايگاهى است که از آن سود مى‏برند و نيکى‏هاى بزرگ تو را جايى است که از آن بى‏نياز نيستند.

برگزيده‏ترين فرماندهان سپاه تو، کسى باشد که: از همه بيشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالى خود بيشتر در اختيارشان گذارد، به اندازه‏اى که خانواده‏هايشان در پشت جبهه، و خودشان در آسايش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به يک چيز بينديشند. همانا مهربانى تو نسبت به سربازان، دلهايشان را به تو مى‏کشاند، و همانا، روشنى چشم زمامداران، برقرارى عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم نسبت به والى است، که محبت دلهاى رعيت جز با پاکى قلبها پديد نمى‏آيد، و خيرخواهى آنان زمانى است که با رغبت و شوق پيرامون والى را گرفته، و حکومت بار سنگينى را بر دوش رعيت نگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملت ناگوار نباشد. پس آرزوهاى سپاهيان را برآور، و همواره از آنان ستايش کن، و کارهاى مهمى که انجام داده‏اند بر شمار، زيرا يادآورى کارهاى ارزشمند آنان، شجاعان را برمى‏انگيزاند، و ترسوها را به تلاش وامى‏دارد، ان‏شاءالله. و در يک ارزشيابى دقيق، رنج و زحمات هر يک از آنان را شناسايى کن، و هرگز تلاش و رنج کسى را به حساب ديگرى مگذار، و ارزش خدمت او را ناچيز مشمار، تا شرافت و بزرگى کسى موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشمارى، يا گمنامى کسى باعث شود که کار بزرگ او را ناچيز بدانى مشکلاتى که در احکام نظاميان براى تو پديد مى‏آيد، و امورى که براى تو شبهه‏ناکند، به خدا، و رسول خدا (ص) بازگردان، زيرا خدا براى مردمى که علاقه داشت هدايتشان کند فرمود. (اى کسانى که ايمان آورديد، از خدا و رسول و امامانى که از شما هستند اطاعت کنيد، و اگر در چيزى نزاع داريد، آن را به خدا و رسولش باز گردانيد.) پس بازگرداندن چيزى به خدا يعنى عمل کردن به قرآن، و بازگرداندن به پيامبر (ص) يعنى عمل کردن به سنت او که وحدت بخش است، نه عامل پراکندگى. سپس از ميان مردم! برترين فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نياورد، و برخورد مخالفان با يکديگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه‏کن کند، و در شناخت مطالب با تحقيقى اندک رضايت ندهد، و در شبهات از همه بااحتياط تر عمل کند، و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد، و در مراجعه پياپى شاکيان خسته نشود، در کشف امور از همه شکيباتر، و پس از آشکار شدن حقيقت در فصل خصومت از همه برنده‏تر باشد، کسى که ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چربزبانى او را منحرف نسازد و چنين کسانى بسيار اندکند!! پس از انتخاب قاضى، هر چه بيشتر در قضاوتهاى او بينديش، و آنقدر به او ببخش که نيازهاى او برطرف گردد، و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزديکان تو به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو درامان باشد. در دستوراتى که دادم نيک بنگر که همانا اين دين در دست بدکاران گرفتار آمده بود، که با نام دين به هواپرستى پرداخته، و دنياى خود را به دست مى‏آوردند. سپس در امور کارمندانت بينديش، و پس از آزمايش به کارشان بگمار، و با ميل شخصى، و بدون مشورت با ديگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زيرا نوعى ستمگرى و خيانت است. کارگزاران دولتى را از ميان مردمى باتجربه و باحيا، از خاندانهاى پاکيزه و باتقوى، که در مسلمانى سابقه درخشانى داردند انتخاب کن، زيرا اخلاق آنان گرامى‏تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع‏ورزيشان کمتر، و آينده‏نگرى آنان بيشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بيشتر مى‏کوشند، و با بى‏نيازى، دست به اموال بيت‏المال نمى‏زنند، و اتمام حجتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت کنند.

سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، و وفاپيشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانتدارى، و مهربانى با رعيت خواهد بود. و از همکاران نزديکت سخت مراقبت کن، و اگر يکى از آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تاييد کرد، به همين مقدار گواهى قناعت کرده او را با تازيانه کيفر کن، و آنچه از اموال که در اختيار دارد از او بازپس گير، سپس او را خوار دار، و خيانتکار بشمار، و طوق بدنامى به گردنش بيافکن. ماليات و بيت‏المال را بگونه‏اى وارسى کن که صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودى ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه مى‏باشد، و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود کار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت. زيرا همه مردم نان‏خور ماليات و ماليات دهندگانند، بايد تلاش تو در آبادانى زمين بيشتر از جمع‏آورى خراج باشد که خراج جز با آبادانى فراهم نمى‏گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتى دوام نياورد. پس اگر مردم شکايت کردند، از سنگينى ماليات، يا آفت‏زدگى، يا خشک شدن آب چشمه‏ها، يا کمى باران، يا خراب شدن زمين در سيلابها، يا خشکسالى، در گرفتن ماليات به ميزانى تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران نسازد. زيرا آن، اندوخته‏اى است که در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولايتهاى تو نقش دارد، و رعيت تو را مى‏ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهى شد، و به افزايش قوت آنان تکيه خواهى کرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشيدى، و با گسترش عدالت در بين مردم، و مهربانى با رعيت، به آنان اطمينان خواهى داشت. آنگاه اگر در آينده کارى پيش آيد و به عهده‏شان بگذارى، با شادمانى خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادى قدرت تحمل مردم را زياد مى‏کند. همانا ويرانى زمين به جهت تنگدستى کشاورزان است که به آينده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نمى‏گيرند. سپس در امور نويسندگان و منشيان به درستى بينديش، و کارهايت را به بهترين آنان واگذار، و نامه‏هاى محرمانه، که دربردارنده سياستها و اسرار تو است، از ميان نويسندگان به کسى اختصاص ده که صالح‏تر از ديگران باشد، کسى که گرامى داشتن او را به سرکشى و تجاوز نکشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت کند، و در رساندن نامه کارگزارانت به تو، يا رساندن پاسخهاى تو به آنان کوتاهى نکند، و در آنچه براى تو مى‏ستاند يا از طرف تو به آنان تحويل مى‏دهد. فراموشکار نباشد. و در تنظيم هيچ قراردادى سستى نورزد، و در برهم زدن قراردادى که به زيان توست کوتاهى نکند، و منزلت و قدر خويش را بشناسد، همانا آنکه از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگران جاهل‏تر است مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشى و اطمينان شخصى و خوش‏باورى خود تکيه نمايى، زيرا افراد زيرک با ظاهرسازى و خوش خدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مى‏نمايند، که در پس اين ظاهرسازى‏ها، نه خيرخواهى وجود دارد، و نه از امانتدارى نشانى يافت مى‏شود. لکن آنها را با خدماتى که براى زمامداران شايسته و پيشين انجام داده‏اند بيازماى، به کاتبان و نويسندگانى اعتماد داشته باش که در ميان مردم آثارى نيکو گذاشته، و به امانتدارى از همه مشهورترند، که چنين انتخاب درستى نشان‏دهنده خيرخواهى تو براى خدا، و مردمى است که حاکم آنانى. براى هر يک از کارهايت سرپرستى برگزين که بزرگى کار بر او چيرگى نيابد، و فراوانى کار او را درمانده نسازد، و بدان که هرگاه در کار نويسندگان و منشيان تو کمبودى وجود داشته باشد که تو بى‏خبر باشى خطرات آن دامنگير تو خواهد بود. سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيکوکارى سفارش کن، بازرگانانى که در شهر ساکنند، يا آنان که همواره در سير و کوچ کردن مى‏باشند، و بازرگانانى که با نيروى جسمانى کار مى‏کنند، چرا که آنان منابع اصلى منفعت، و پديدآورندگان وسايل زندگى و آسايش، و آورندگان وسايل زندگى از نقاط دوردست و دشوار مى‏باشند، از بيابانها و درياها، و دشتها و کوهستانها، جاهاى سختى که مردم در آن اجتماع نمى‏کنند، يا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند.

بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه‏جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت، مردمى آشتى‏طلبند که فتنه‏انگيزى ندارند، در کار آنها بينديش چه در شهرى باشند که تو به سر مى‏برى، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آنچه که تذکر دادم اين را هم بدان که در ميان بازرگانان، هستند کسانى که تنگنظر و بدمعامله و بخيل و احتکارکننده‏اند، که تنها با زورگوئى به سود خود مى‏انديشند. و کالا را به هر قيمتى که مى‏خواهند مى‏فروشند، که اين سودجوئى و گران‏فروشى براى همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است. پس از احتکار کالا جلوگيرى کن، که رسول خدا (ص) از آن جلوگيرى مى‏کرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايى که بر فروشنده و خريدار زيانى نرساند، کسى که پس از منع تو احتکار کند، او را کيفر ده تا عبرت ديگران شود اما در کيفر او اسراف نکن. سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه که هيچ چاره‏اى ندارند، از زمين‏گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتن‏دارى نموده، و گروهى به گدايى دست نياز برمى‏دارند، پس براى خدا پاسدار حقى باش که خداوند براى اين طبقه معين فرموده است، بخشى از بيت‏المال، و بخشى از غله‏هاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براى دورترين مسلمانان همانند نزديکترينشان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسوول رعايت آن مى‏باشى، مبادا سرمستى حکومت تو را از رسيدگى به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسووليتهاى کوچک‏تر نخواهد بود، همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ويژه امور کسانى را از آنان بيشتر رسيدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‏آيند و ديگران آنان را کوچک مى‏شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند، براى اين گروه از افراد مورد اطمينان خود که خداترس و فروتنند انتخاب کن، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان بگونه‏اى عمل کن که در پيشگاه خدا عذرى داشته باشى، زيرا اين گروه، در ميان رعيت بيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را بگونه‏اى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى، از يتيمان خردسال، و پيران سالخورده که راه چاره‏اى ندارند. و دست نياز برنمى‏دارند، پيوسته دلجويى کن که مسووليتى سنگين بر دوش زمامداران است. اگرچه حق، تمامش سنگين است اما خدا آن را بر مردمى آسان مى‏کند که آخرت مى‏طلبند، نفس را به شکيبايى وامى‏دارند، و به وعده‏هاى پروردگار اطمينان دارند.

پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگى نمايى، و در مجلس عمومى با آنان بنشين و در برابر خدايى که تو را آفريده فروتن باش، و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا (ص) بارها شنيدم که مى‏فرمود: (ملتى که حق ناتوانان را از زورمندان، بى اضطراب و بهانه‏اى بازنستاند، رستگار نخواهد شد.) پس درشتى و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگخويى و خود بزرگ بينى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشايد، و تو را پاداش اطاعت ببخشايد، آنچه به مردم مى‏بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چيزى را از کسى باز مى‏دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد.

اخلاق اختصاصى رهبرى

بخشى از کارها بگونه‏اى است که خود بايد انجام دهى، مانند پاسخ دادن به کارگزاران دولتى، در آنجا که منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده‏اند و ديگر، برآوردن نياز مردم در همان روزى که به تو عرضه مى‏دارند، و يارانت در رفع نياز آنان ناتوانند، کار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزى، کارى مخصوص به خود دارد. نيکوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگرچه همه وقت براى خداست، آنگاه که نيت درست و رعيت در آسايش قرار داشته باشد. از کارهايى که به خدا اختصاص دارد و بايد بااخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است که ويژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده، و آنچه تو را به خدا نزديک مى‏کند بى عيب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى. هنگامى که نماز به جماعت مى‏خوانى، نه با طولانى کردن نماز مردم را بپراکنى و نه آنکه آن را تباه سازى، زيرا در ميان مردم، بيمار يا صاحب حاجتى وجود دارد، آنگاه که پيامبر (ص) مرا به يمن مى‏فرستاد از او پرسيدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: (در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مومنان مهربان باش.) هيچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن واليان، نمونه‏اى از تنگخويى و کم‏اطلاعى در امور جامعه مى‏باشد. نهان شدن از رعيت، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز مى‏دارد، پس کار بزرگ، اندک، و کار اندک بزرگ جلوه مى‏کند، زيبا زشت، و زشت زيبا مى‏نمايد، و باطل به لباس حق درآيد، همانا زمامدار، آنچه را که مردم از او پوشيده دارند نمى‏داند، و حق را نيز نشانه‏اى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال يکى از آن دو نفر مى‏باشى: يا خود را براى جانبازى در راه حق آماده کردى پس نسبت به حق واجبى که بايد بپردازى يا کار نيکى که بايد انجام دهى ترسى ندارى، پس چرا خود را پنهان مى‏دارى؟ و يا مردى بخيل و تنگ‏نظرى، پس مردم چون تو را بنگرند مايوس‏شده از درخواست کردن بازمانند. با اينکه بسيارى از نيازمنديهاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت، که شکايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.

اخلاق رهبرى با خويشاوندان

همانا زمامداران را خواص و نزديکانى است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمکاريشان را با بريدن اسباب آن بخشکان، و به هيچکدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مکن، و بگونه‏اى با آنان رفتار کن که قراردادى به سودشان منعقد نگردد که به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع، يا زراعت مشترک، که هزينه‏هاى آن را بر ديگران تحميل کنند، در آن صورت سودش براى آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو است. حق را مال هر کس که باشد، نزديک يا دور بپرداز، و در اين کار شکيبا باش، و اين شکيبايى را به حساب خدا بگذار، گرچه اجراى حق مشکلاتى براى نزديکانت فراهم آورد، تحمل سنگينى آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز. و هرگاه رعيت بر تو بدگمان گردد، افشاگرى نموده عذر خويش را آشکارا در ميان بگذار، و با اينکار از بدگمانى نجاتشان ده، که اين کار رياضتى براى خودسازى تو، و مهربانى کردن نسبت به رعيت است، و اين پوزش خواهى تو آنان را به حق وامى‏دارد.

روش برخورد با دشمن

هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسايش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنيت کشور در صلح تامين مى‏گردد. لکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى کردن، زيرا گاهى دشمن نزديک مى‏شود تا غافلگير کند، پس دورانديش باش، و خوشبينى خود را متهم کن. حال اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خويش وفادار باش، و آنچه برعهده گرفتى امانت‏دار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يک از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست که همه مردم جهان با تمام اختلافاتى که در افکار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکين زمان جاهليت به عهد و پيمانى که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا که آينده ناگوار پيمان‏شکنى را آزمودند، پس هرگز پيمان‏شکن مباش، و در عهد خود خيانت مکن، و دشمن را فريب مده، زيرا کسى جز نادان بدکار، بر خدا گستاخى روا نمى‏دارد، خداوند عهد و پيمانى که با نام او شکل مى‏گيرد با رحمت خود مايه آسايش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه‏آورندگان قرار داده است، تا همگان به حريم امن آن روى بياورند. پس فساد، خيانت، فريب، در عهد و پيمان راه ندارد، مبادا قراردادى را امضا کنى که در آن براى دغلکارى و فريب راههايى وجود دارد، و پس از محکم‏کارى و دقت در قرارداد نامه، دست از بهانه‏جويى بردار، مبادا مشکلات پيمانى که بر عهده‏ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پيمان‏شکنى وادارد، زيرا شکيبايى تو در مشکلات پيمانها که اميد پيروزى در آينده را به همراه دارد، بهتر از پيمان‏شکنى است که از کيفر آن مى‏ترسى، و در دنيا و آخرت نمى‏توانى پاسخ‏گوى پيمان‏شکنى باشى.

هشدارها

اول- هشدار از خون ناحق

از خونريزى بپرهيز، و از خون ناحق پروا کن، که هيچ چيز همانند خون ناحق کيفر الهى را نزديک، مجازات را بزرگ، و نابودى نعمتها را سرعت ، و زوال حکومت را نزديک نمى‏گرداند، و روز قيامت خداى سبحان قبل از رسيدگى اعمال بندگان، نسبت به خونهاى ناحق ريخته‏شده داورى خواهد کرد، پس با ريختن خونى حرام، حکومت خود را تقويت مکن. زيرا خون ناحق حکومت را سست، و پست، و بنياد آن را برکنده به ديگرى منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پيشگاه خداوند، عذرى در خون ناحق نخواهى داشت چرا که کيفر آن قصاص است و از آن گريزى نيست، اگر به خطا خون کسى ريختى، يا تازيانه يا شمشير، يا دستت دچار تندروى شد، که گاه مشتى سبب کشتن کسى مى‏گردد، چه رسد به بيش از آن، مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد!

دوم- هشدار از خودپسندى

مبادا هرگز! دچار خودپسندى گردى! و به خوبيهاى خود اطمينان کنى، و ستايش را دوست داشته باشى، که اينها همه از بهترين فرصتهاى شيطان براى هجوم آوردن به توست، و کردار نيک، نيکوکاران را نابود سازد.

سوم- هشدار از منت گذارى

مبادا هرگز! با خدمتهايى که انجام دادى بر مردم منت گذارى، يا آن چه را انجام داده‏اى بزرگ بشمارى، يا مردم را وعده‏اى داده، سپس خلف وعده نمايى، منت نهادن، پاداش نيکوکارى را از بين مى‏برد، و کارى را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را برمى‏انگيزاند که خداى بزرگ فرمود: (دشمنى بزرگ نزد خدا آنکه بگوييد و عمل نکنيد.)

چهارم- هشدار از شتابزدگى

مبادا هرگز! در کارى که وقت آن فرا نرسيده شتاب کنى، يا کارى که وقت آن رسيده سستى ورزى، و يا در چيزى که روشن نيست ستيزه‏جويى نمايى و يا در کارهاى روشن کوتاهى کنى، تلاش کن تا هر کارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى.

پنجم- هشدار از امتيازخواهى

مبادا هرگز! در آنچه که با مردم مساوى هستى امتيازى خواهى، و از امورى که بر همه روشن است، غفلت نداشته باش، زيرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولى، و به زودى پرده از کارها يک سو رود، و انتقام ستمديده از تو باز مى‏گيرند، باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت، را در اختيار خود گير، و با پرهيز از شتابزدگى، و فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرونشيند و اختيار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلط نخواهى شد مگر با ياد فراوان قيامت، و بازگشت به سوى خدا. آنچه بر تو لازم است آن که، حکومتهاى دادگستر پيشين، سنتهاى باارزش گذشتگان، روشهاى پسنديده رفتگان، و آثار پيامبر (ص) و واجباتى که در کتاب خداست، را همواره به ياد آورى، و به آنچه ما عمل کرده‏ايم پيروى کنى، و براى پيروى از فرامين اين عهدنامه‏اى که براى تو نوشته‏ام، و با آن حجت را بر تو تمام کرده‏ام، تلاش کن، زيرا اگر نفس سرکشى کرد و بر تو چيره شد عذرى نزد من نداشته باشى. از خداوند بزرگ با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواسته‏ها، درخواست مى‏کنيم که به آنچه موجب خشنودى اوست ما و تو را موفق فرمايد، که نزد او و خلق او، داراى عذرى روشن باشيم، برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيک در شهرها، رسيدن به همه نعمتها، و کرامتها بوده، و اينکه پايان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرمايد، که همانا به سوى او باز مى‏گرديم، با درود به پيامبر اسلام (ص) و اهل بيت پاکيزه و پاک او، درودى فراوان و پيوسته. با درود.


ادامه مطلب

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۶ توسط 
طبقه بندی:  
گروه معارف اسلامی...
ما را در سایت گروه معارف اسلامی دنبال می کنید

برچسب : البلاغههنگامی,فرمانداری,برگزیدند, نویسنده : mmaarefgroup-kaua بازدید : 114 تاريخ : جمعه 28 مهر 1396 ساعت: 13:57